وقتی نیچه گریست

اتمام موجودی

دانشمند و پزشکِ موفقی‌ست که در میان‌سالی، به کمکِ یکی از شاگردانش، زیگموند فرویدِ جوان، به روشِ درمانی جدیدی برای برخی اختلالات عصبی دست یافته است. زندگیِ حرفه‌ای او، در اوجِ خود است و برویر اعتبارِ بسیار زیادی در حلقه‌های پزشکیِ وین دارد. بااین‌حال، زندگی شخصی و خصوصیِ او به این خوبی نیست؛ اخیراً او دچار بی‌خوابی شده و خیال‌پردازی‌هایی در موردِ یکی از بیمارانِ جوانش به نامِ برتا پاپن‌هایم پیدا کرده است. این خیال‌پردازی‌ها باعث شده‌اند رابطه‌اش با همسرش دچار مشکل شود و برویر برای فرار از این مشکلات به کار و حرفه‌اش پناه می‌برد.

زمانی که نامه‌ای از زنی به نام لو سالومه دریافت می‌کند که از او می‌خواهد به یکی از دوستانش کمک کند، با اکراه با زن دیدار و درخواستِ زن را رد می‌کند. با اصرارِ بیشتر سالومه، برویر می‌پذیرد که دوستِ زن که فیلسوف جوان و گمنامی به نام فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) است را ببیند. ملاقات با نیچه آن‌قدر‌ها هم خوب پیش نمی‌رود، ولی زمانی که نیچه به علت سردرد‌های شدید و مصرفِ زیاد دارو در بیمارستان بستری می‌شود، برویر و نیچه‌ی جوان با هم صمیمی‌تر می‌شوند و هر یک با طرزِ فکر و جهان‌بینیِ دیگری آشنایی بیشتری پیدا می‌کنند.

در رمانِ وقتی نیچه گریست، اروین یالوم با نشان دادنِ برویری که در بحرانِ میان‌سالی به سر می‌برد و نیچه‌ای که دچارِ غرور، تنهایی و ترس شده است، به خوبی فلسفه، روان‌شناسی و فرهنگ را در هم می‌آمیزد و ما را با این پرسش مواجه می‌کند که اگر این دو متفکرِ بزرگ در واقعیت هم با یکدیگر دیدار کرده بودند، چه صورت می‌گرفت و چه گفتگویی بین آن‌ها شکل می‌گرفت؟

افزودن به سبد خرید
  • مشخصات محصول
  • نظرات

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید