حکایت پادشاه عابد (داستان های هزار و یک شب)
معرفی حکایت پادشاه عابد (داستان های هزار و یک شب)
خلاصه داستان: در گذشته پادشاهی به نام انوشیروان زندگی می کرد که بسیار عادل و مهربان بود و همیشه به فکر مردم و آبادانی مملکت خویش بود. روزی انوشیروان چنان وانمود کرد که بیمار است. ولی هیچ ناراحتی و مریضی نداشت. انوشیروان به خدمتکار خود گفت: من بیمار شده ام. به بزرگان بگو تا در مملکت بگردند و از دهکده ای خراب و ویران، مقداری خاک بیاورند تا طبیب با آن دارویی بسازد که من خوب شوم. بزرگان و امرا همه به جستجوی دهکده ای ویران و خراب رفتند و...
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر