ما تمامش می کنیم

۲۸۰,۰۰۰ تومان۱۴۰,۰۰۰ تومان
فقط ۱ عدد باقیمانده

درباره رمان ما تمامش می کنیم

گاهی اوقات کسی که دوستت دارد بیشتر از همه آزارت میدهد.

من خیلی به مرگ فکر می‌کنم؛ به‌خصوص، امروز که تازه ــ همین دوازده ساعت پیش ــ جانانه‌ترین سخنرانی تمجید در مراسم خاکسپاری را که اهالی پلتورا ی مین تاکنون شاهدش بوده‌اند، ایراد کرده‌ام. خب، شاید جانانه‌ترین سخنرانی نبود و می‌توانست ناموفق‌ترین سخنرانی هم به حساب بیاید. فکر می‌کنم بستگی به این دارد که نظر مادرم را بپرسید یا نظر مرا. مادرم که احتمالاً تا یک سال، با من صحبت نخواهد کرد.

سوءتفاهم نشود، سخنرانی من مانند سخنرانی خواهر استیو جابز یا برادر پت تیلمن در مراسم خاکسپاری آن‌ها نبود که در تاریخ ثبت شود اما در نوع خود، پرشور بود.

اولش مضطرب بودم. هرچه نباشد مراسم خاکسپاری اندرو بلوم تحسین‌برانگیز بود؛ شهردار محبوب شهر زادگاهم پلتورای مین، صاحب موفق‌ترین آژانس املاک و مستغلات شهر، همسر جنی بلوم محبوب که قابل احترام‌ترین کمک مدرس کل پلتوراست و پدرلیلی بلوم ـ همان دختر عجیب و غریب با موهای قرمز آشفته که روزی عاشق یک مرد بی‌خانمان و مایه‌ی شرمساری کل خانواده شد.

آن من بودم. من لیلی بلوم هستم و اندرو پدرم بود.

امروز به محض اینکه در مراسم خاکسپاری در جایگاه تمجید از او صحبت کردم، یک بلیط هواپیما، مستقیم به مقصد بوستون گرفتم و اولین پشت بام بلندی را که توانستم پیدا کنم، تصاحب کردم. باز هم، نه به این علت که اهل خودکشی هستم. من هیچ قصدی برای آنکه خودم را از این بالا پرت کنم، ندارم. فقط برای این به اینجا آمدم که واقعا به هوای تازه و سکوت نیاز داشتم و آپارتمان لعنتی‌ام در طبقه سوم به فضای آزاد دسترسی ندارد و هم‌اتاقی‌ام دوست دارد مدام صدای آواز خودش را بشنود.

افزودن به سبد خرید
  • مشخصات محصول
  • نظرات

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید